مردی از شیعه خدمت امام صادق (ع) آمد و عرض كرد:آقا،من فقیر شدهام. امام فرمود:
(اَنْتَ مِنْ شیعَتِنا وَ تَدَّعِی الْفَقْرَ)؛
«تو شیعهی ما هستی و اظهار فقر می كنی»؟
و حال آن كه:
(شیعَتُنا كُلُّهُمْ اَغْنِیاء)؛
«همهی شیعیان ما اغنیا هستند».
فقیر میانشان نیست.گفت: آقا،چه طور فقیر در میانشان نیست؟من فقیرم. فرمود: بگو ببینم اگر تمام دنیا را پر از نقره كنند و به تو بدهند،حاضری آن محبّتی را كه به ما داری از دل بیرون كنی ؟ گفت: نه، به خدا قسم، اگر همه را هم طلا كنند، من حاضر نیستم محبّت و ولایت شما را از دست بدهم. امام(ع)فرمود: پس تو ثروتمندی؛سرمایه ای داری كه از همهی كرهی زمین كه پر از طلا و نقره باشد بالاتر است. پس آن كسی فقیر است كه آنچه تو داری ندارد، مسائل مادّی چیزی نیست كه بگویی من فقیرم.آنگاه مقداری پول عنایت فرمودند تا جنبهی ظاهرش هم درست بشود.یونس بن یعقوب می گوید، عرض كردم :
(لَوِلایی لَكُمْ وَ ما عَرَّفَنِیَ اللهُ مِنْ مَحَبَّتِكُمْ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنَ الدُّنْیا بِحَذافِیرِها)؛
«[آقا]به خدا قسم، این ولایت و محبّتی كه به شما دارم، از تمام دنیا و آنچه در آن است نزد من محبوب تر است».
او خیال میكرد حرف خوبی زده است. امام (ع)اندكی از این حرف ناراحت شد و فرمود:
(یا یُونُسُ قِسْتَنا بِغَیْرِ قِیاسٍ)؛
«ای یونس، تو در مورد ما مقایسهی نادرستی كردی».
محبّت ما را با دنیا و ما فیها مقایسه كردی؟مگر دنیا چیست؟
(مَا الدُّنْیا وَ ما فیها اِلّا سَدُّ فَوْرَة اَوْ سَتْرُ عَوْرَة)؛
«دنیا مگر چیست؟ با غذایی شكم را سیر كردن و با لباسی عورت خود را پوشاندن».
این چیزی نیست كه آن را با محبّت ما مقایسه می كنی.
(وَ اَنْتَ لَكَ بِمَحَبَّتِنَا الْحَیاة الدّائِمَة)؛
«محبّت ما حیات ابدی برای تو می آورد».
فهمیدن سخن دیگران