
عزیزی در این رابطه کامنتی را در پست 103 برامون فرستادند که چون نمی توان بصورت مبسوط در ادامه کامنت ایشان پاسخ داد
بنابراین یک پست را در این رابطه به ایشان و موارد شبیه ایشان اختصاص می دهیم و در آینده نظر خودمون را بفضل الهی خواهیم داد
سلام
من مدت 1سال ونیم هستش که با یکی از بچه های دانشگاهمون ازدواج کردم.ما از شهر های متفاوتی میباشیم با فرهنگ های متفاوت.من قبل از ازدواج به همسرم گفتم حاضر نیستم حجاب و چادرم را بردارم و ایشان قبول کردند.اما از روز بعد از عقد به من گیر سمج داده حجابت را بردار.در جمع خانواده من مثل آنها باش.اما من تا امروز خیلی مقاومت کرده ام.حتی ب خاطر این موضوع خیلی بحث میکنیم حتی یکبار سیلی ب من زد اما بعدش پشیمان شد و دلجویی کرد.این بحث ها زمانی که من به شهر آنها میروم بیشتر اوج میگیرد.بعد از عروسی هم قرار شده در شهر آنها زندگی کنیم.من بارها بهش میگویم من ک قبل از ازدواج بهت گفتم حجابم را ب هیچ عنوان بر نمیدارم چرا آن موقع قبول کردی ولی الآن ساز مخالف میزنی.جواب سر بالا میدهد.نمیدانم چکار کنم دارم کلافه میشوم.گفته است روز عروسی باید رویت باز باشد بهش میگویم غیرتت کجا رفته 2تا فحش بارم میکند.نمیدانم چگونه قانع اش کنم یک راه حل به من نشان دهید نمیخواهم همسرم را از دست بدهم.ما هر دو همدیگر را خیلی دوست داریم.کمکم کنید.
| جمعه ۲۱ فروردین۱۳۹۴ ساعت: 0:13 | توسط:زهرا | ||||
| سلام من همین خانوم هستم که متنو براتون فرستادم با تشکر از نظراتتون من قبل از ازدواجم خیلی تحقیق کردم با مشاور حرفیدم همه چیز را سبک سنگین کردم به امید حرف همسرم که مشکلی با چادری بودن من ندارن به ایشون جواب بله دادم. در ضمن من با اینکه چادریم شیک می پوشم همه ی لباسامو با نظر همسرم میخرم و میپوشم.وقتی از من تعریف کنن دلش بیشتر میخواد بی حجاب بشم.جلوش وقتی نامحرم هم نباشه میترکونم.هیچ چیز براش کم نمیذارم. در کل رو حرف همسرم حرفی نمی زنم در مورد حجاب هم اون بحث می کند من اکثر اوقات سکوت می کنم و فقط از این ناراحت هستم که چرا قبل از ازدواجمون حجاب منو تایید میکرد همینکه عقد کردیم حرفش صد درجه چرخید در کل خیلی مغروره فقط میخواد حرف خودش باشه.التماس دعا. |
|||||
پاسخ ما
سلام
ازدواج بین دو فرد
درحقیقت ازدواج دو خانواده و دو فرهنگ متفاوت است
متاسفانه در بعضی ازدواجهای دانشجویی ؛ دختر و پسر فارغ از این مسئله بهم دل می بندند و وعده و وعید می دهند
در صورتیکه در پشت صحنه ؛ هم دختر و هم پسر تحت تاثیر رفتارها و توصیه ها و حتی تهدیدهای خانواده خود قرار دارند
گاها علاقه طوری است که چشم عقل کور می شود و توصیه های مشاورینی که علیه این علاقه و عشق
مطرح می شود براحتی حذف می شوند طوری که حتی خود فرد ممکن است از آن آگاهی نداشته باشد
توصیه کلی


1- توکل بخدا را فراموش نکنید و از نقش دعا در این زمینه غافل نشوید و بدانید گر صبر کنی زغوره حلوا سازی و انتظار نداشته باشی به سرعت همه چیز حل شود
2- گاها انسانها به دلیل تعامل با فامیل و یا دوستان ؛
درون خود با درگیری هایی مواجه می شوند که معمولا بروز نمی دهند
و گاه در دعواها آنرا مطرح می کنن و خود را سبک می کنن شما باید قبل از در گیری با ایجاد روابط خوب ؛ پی به درگیری های درونی همسر خود ببرید و آنرا مدیریت کنید واکنش سریع به حرفهای همسرتان نشان ندهید تا ترسی از گفتن حرف دلش برای شما بوجود نیاید
3- جنس زن معمولا با شنیدن جملاتی چون دوستت دارم و ... از طرف همسرش ؛ احساس شعف می کند

در صورتیکه مردان اینطوری نیستند شما باید نقش حمایتی شوهر خود را برخ او بکشید و از غرور او استفاده ابزاری کنید
مثلا جملاتی که می توانید بکار ببرید عبارتند از:
من از اینکه شما همسر من هستید افتخار می کنم
تو تنها حامی و پشتیبان من هستی ؛ چه کسی می تونه غیر از تو منو حمایت کنه
من زیر چتر حمایت تو زندگی می کنم
و غیره
شما می توانید همین مورد را برای پدر شوهر خود بکار ببرید و حمایت او را بخود جلب کنید
(البته باید به این جملات عقیده درونی داشته باشید و رفتارتان اینرا نشان دهد)
3- از مشاورین و اساتید دلسوز روانشناسی در دانشگاه خود غافل نشوید
فهمیدن سخن دیگران